زن جنس عجیبی است !
چشم هایش را که می بندی ،
دید دلش بیشتر می شود ...
دلش را که می شکنی ،
باران لطافت از چشم هایش سرازیر ...
انگار درست شده تا ...
روی عشق را کم کند ...
کاش سر در بهشت کسی باشد که بپرسد : آدمی یا فرشته ؟
و من با صدای ضعیفم که رو به بی صدایی رفته بگویم :
زنم … و این بار همه نگاهم کنند …
نه بخاطر موی بلندم …
نه چشمان معصومم و نه لرزش صدایم …
بلکه به خاطر روح خدا که در من دمیده شده
و همیشه تحسین کنند شجاعت … صداقت … وفا … و نجابتم را در آن کره ی خاکی !
.